۱۳۸۵ بهمن ۱, یکشنبه

دو شعر

 


۱



 


کمانش را بر دیوار کشیده بود


که پنجره ذات ِ نور را مگر می فهمد؟


و سقف


پرواز ِ ادامه اش را


در هم شکسته بود


که تا کجاها که نمی رفت اگر سقف نبود!


و هی بال و پرگشود و بال و پر ...


پر زد و


محو شد


.


.


.


و باز ناگهان رویید


و در کار ِ خودآرایی بود


که دیدم ادامه ی شکسته در سقف


شکسته باز و از دیوار


پایین خزیده است


بیضی  ِ رنگین ِ فریب!


 


 



۲


 


 


عشق ِ اوّل


 در مزرعه ی ترس


.


.


.


مترسکی رویید


 


 





اندر آداب سرودن شعر - بهرام صادقی


آ - کورش اسدی


 موم - محمد عرب زاده


سان شاین - کورش اسدی


بازگشت به بورجو ـ ورتزی _ اسماعیل خویی

۱۳۸۵ دی ۲۶, سه‌شنبه

هلال

 


پیرمرد ِ عجیبی است


بارها گفته بود :


"زاده شدم


و عاشق بودم"



 


چند روز ِ پیش


دیدم که نامه ای لرزان را


به سمت ِ پاره ی دیگری از ماه


ماه ِ جوان گرفته بود