۱۳۸۶ آذر ۲۰, سه‌شنبه

روح سرگردان مدیترانه

 


شعر (AKDENİZ'DE DOLAŞAN HAYALET) از : ناظم حکمت



ناظم حکمت و همسرش


در دریای مدیترانه


روحی پرسه می زند


روح یک سرباز ایتالیایی


با کتی  پاره پاره بر پشت اش ،


 پشت اش


پر از سوراخ و / تکه پاره


و شقیقه های عرق کرده اش


خونین.


 


هراسان


از غلطیدن به خلاء


روزها


روان به دامن خورشید


و شب


به آغوش ستاره ها ،


ضجّه زنان


در مدیترانه می گردد


 


من او را می شناسم


به وقت سلامت


یک فراری بود


و اگر هدف گلوله نمی بود


تا سال ها می زیست


 


من او را می شناسم


در آدووا از جبهه گریخت


از آتش


چون جانوری فراری شد  


گریخت ،


نه برای اندیشه


نه برای جدال و


نه حقیقت ای ،


فراری شد


فقط برای نمردن


برای زیستن.


 


مرگ را نمی فهمید


نه هملت را خوانده بود و


نه شعری از دانته


و درباره ی راز و رمز های مکتوب مرگ


کمترین اندیشه ای نداشت


 


در حال گلوله خوردن


یک دعای عروسی می خواند


که ناگهان به ذهنش رسیده بود .


او از مرگ نبود و


از مردن می ترسید


بالاتر از هر چیز


پیش از هر چیز


فقط زیستن می خواست


 


با زن


بدون زن


سیر


گرسنه ،


مانند یک درخت


یک پرنده


یک ابر


یک ماهی


مانند یک پیاله آب


مانند یک مشت خاک


زیستن ....


و این فراری ِ گریزان از مرگ


که فقط زندگی می خواست


در صبحی


که گلی


بر درختی می شکفت ،


پرپر گلوله شد .


 


 






 


پ.ن :


در ترجمه ی این شعر از راهنمایی ها و نظرات دوستان ام :  م.بولنت کلیچ ، حسین محمدی و محمد عرب زاده استفاده کرده ام ، سپاس !







سفرنامه خوانی طنز در آمریکا - احمد شاملو ( دانلود از سرور ۱ - دانلود از سرور۲ )


 


سیگار می کشی؟ - فارس باقری


 


سانسورچی حسودی به نام مرگ ( شعر و زندگی ابراهیم رزم آرا در گفتگو با سید علی صالحی)


 


پرویز قلیچ خانی ؛ برترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران و سردبیر مجله آرش در کانادا


 


زندگی نامه ی پرویز قلیچ خانی - بهروز جلیلیان


 


داستان آن پیراهن خونین ( مصاحبه ی نوشابه امیری با احمد باطبی )