شعر : ناظم حکمت
وقتی که اینجا
ساعت نه شب را اعلام می کند
طبل خون می کوبد در سرم...
تو کجا مانده ای؟
امروز
در روز دیدار ما
هرکسی آمد و تو ...
کجا مانده بودی؟
بر همان شاخه بودیم
بر همان شاخه
از همان شاخه افتادیم و جدا شدیم
بین ما زمانی صدساله است
راهی صدساله
صدسال تمام
درست صد ساله است
ندیدن چهره ی او
پرکشیدن چشم های تو از جانم
دوری از اندام سوزان تو
درست صد سال است
که زنی در این شهر
انتظار مرا می کشد
بر همان شاخه بودیم
بر همان شاخه
از همان شاخه افتادیم و جدا شدیم
بین ما زمانی صدساله است
راهی صدساله
پ.ن : با همین ترکی شکسته بسته ترجمه کردم که نباید ترجمه ایده آلی باشد ...گو اینکه آگاهان معتقدند که شعر اصلا" ترجمه پذیر نیست... و اینکه خواننده و آهنگساز مبارز ترکیه - احمد کایا - هم این شعر را خوانده است که به یمن لطف محمد عرب زاده هنوز نشنیده مانده است!
و نیز درود بی پایان من بر آقای بولنت کلیج برای راهنمایی ها و خوانش ترجمه.