شعر(giden) از ناظم حکمت
بر روی شیشه ها
برف و شب.
ریل های درخشان در شب سفید
ناکامی وصل را
به خاطر می آورد
در سومین سالن انتظار ایستگاه
کودکی با پای برهنه
و روسری سیاه
می خوابد.
من پرسه می زنم ...
برف و شب بر پنجره ها.
ترانه ای را در جانم می خوانند
این
محبوبترین آهنگ دوست رفته ی من بود
محبوبترین آهنگ ...
محبوب ترین ...
مح...
دوستان !
به چشمانم نگاه نکنید
گریه از درونم می جوشد.
ریل های درخشان در شب سفید
ناکامی وصل را
به خاطر می اورد
در سومین سالن انتظار ایستگاه
کودکی با پای برهنه
و روسری سیاه
می خوابد.
برف وشب بر پنجره ها.
ترانه ای را
در جانم می خوانند.
پ.ن۱ : پیش از آن که در خط سیر زمان پیش بروی و به پایان برسی گاه پایان از گذشته سرریز می شود و به سوی تو می آید ... و آهنگی را در جان ات با سوت می نوازد .
ترانه ی سوار (فدریکو گارسیا لورکا) - حسین محمدی
پاسخ به پرونده سازی های یک مفتش فرهنگی - کانون نویسندگان ایران
چرا ابراهيم گلستان با دوربين می نويسد؟ - بصیر نصیبی
برای مارسیای رذل عزیز - امیرحسین یزدان بد
بروکراسی و حرف هایی از مرد رادیکال - مجید ضرغامی
پ.ن ۲ : دوستانی که برای خواندن لینک ها مشکل دارند می توانند از سایت های www.apushistory.info و www.apliterature.info استفاده کنند .