۱۳۸۶ تیر ۳۰, شنبه

لحظه ای می آید ...

 


پیش خوانش : قبل از هرچیز باید سپاسی ویژه داشته باشم از آقای م.بولنت کلیچ که ترجمه و لذت حاصل از آن ، بی راهنمایی های دقیق و حوصله بسیار او به سرانجامی چنین نمی رسید ، باز هم درود بی پایان من نثار او باد .


 آتیلا ایلهان


 


آن لحظه می آید
ابرها با هیاهو سقوط می کنند
از چهره ی آسمان شکوهی خوانده نمی شود
آن هیجان قدیمی می میرد
لحظه ای می آید
که مهر پایان می گیرد
سازها لال می شوند و
اشتیاقی نمی ماند
" شور " می میرد



از برآشفتن شراب حذر کن
چرا که فنا سرخ رنگ  است
خون می گسترد / خونی می میرد
خیابان ها بسته
پاسگاه ها غارت می شوند
و مبارزی
زیر باران جان می دهد


لحظه ای می آید
که عمر را می دزدد
هر محتضری پشیمان می میرد
همیشه
 غلط فهمیده می شود
و آرزوها ممنوع می شوند
لحظه ای می رسد که صاعقه
میدان نیلگون و  ترسناک سیاست را
در می نوردد
ستون ها از تنهایی می شکنند و
" پیرسلطان"ی 1
بر دار می شود


امید آخرین درو شد
همان که  در قاف بود
نه سلامی مانده نه فردایی
کسی نمی داند که کجا هستند
عشاق نامی افسانه ها
در آغاز
یکی بود و یکی نبود
...
در گنبدها "باقی" 2  می پیچد
از چشمه ها " سینان "3  می جوشد
لحظه ای می آید
- لا اله الا الله !-
 که  " شاه سلیمان "4 می میرد


در زمانی که چنان گورستان پنهان است
شاعران یله می گردند و
در تنهایی خود شعرها می سرایند
که هرکسی بشنود
از ترس می میرد
قوی ترین بمب ساعتی
 منفجر می شود ...
آن لحظه می آید
و  "آتیلا ایلهان"  می میرد






۱ . عارفی نامی در ترکیه
2.شاعر مشهور  ترک
3.معمار بزرگ ترکیه
4. سلطان سلیمان قانونی ،شاه عثمانی ست . جمله معروفی دارد به این شرح :" یک نفس بیشتر در زندگی  از  یک عمر سلطنت بهتر است".


پ.ن : و اینکه احمد کایا موسیقی بی نظیری برای این شعر ساخته است ، آهنگ را می توانید از اینجا یا اینجا دانلود کنید . متن شعر را هم می توانید در اینجا ببینید .


.........................................................................................................................................

اما / جیغ جگرخراش هزار انفجار بزرگ ... - امیررضا ناصری


 

۱۱ نظر:

  1. زندگي مرگ است و مرگ هم زندگي پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگي

    پاسخحذف
  2. حبیب جان خیلی خوب بود

    پاسخحذف
  3. امید آخرین درو شد

    همان که در قاف بود

    نه سلامی مانده نه فردایی

    کسی نمی داند که کجا هستند

    عشاق نامی افسانه ها

    . . .

    در زمانی که چنان گورستان پنهان است

    شاعران یله می گردند و

    در تنهایی خود شعرها می سرایند

    که هرکسی بشنود

    از ترس می میرد


    حبیب جان روزگارم را دیدم.

    پاسخحذف
  4. خوب به گوش می رسد

    پاسخحذف
  5. سلام دوست من
    باور کنید من بی تقصیرم / چرا صفحه ی کامنت ها باز نمی شود گمان کنم مشگل بلاگفا باشد چون خود من هم دچارش می شوم و اینکه شما چیزی / حسی زیبا را ناننوشته رهایش کردید دلم را درد آورد/ تر جمه ی قشنگی بود و پر معنا که هر چه معناست بوی شعر می دهد و از عشق بر می خیزد . در جهانی که همه چیز ی بوی زندگی می دهد و بی معنا . این رایحه ی زندگی نیست که ما تنفس میکنیم درد است و رنجی غریب که چون فشرده شود واژگانی پدید می آیند بر خاسته از خاستگاه جمعی بشر و میل غریبی چون شاخه ای محزون که میخواهد از جهان بگریزد و آنسوی ابرها نفس بکشد.
    من از لطف شما سپاسگزارم / همین

    پاسخحذف
  6. حبيب خوب ! مي خوانمت و اين ترجمه ات هم دلنشين بود. ممنونم

    پاسخحذف
  7. سلام
    من عاشق کارای احمد کایا هستم مخصوصا شعرای یوسف هایال اوغلو و آتیلا ایلهان
    ترجمه قشنگی از شعرش کردی
    من هم اون لینک آهنگای سزن آکسو رو برات پیدا میکنم میفرستم
    در ضمن من به وبلاگت لینک میدم
    دوست داشتی شما هم لینک بده

    پاسخحذف
  8. انتخابی فوق العاده و شعری زیبا بود...بسیار لذت بردم...
    در پناه حق.

    پاسخحذف
  9. سلام
    من اون لینک رو برای دانلود آهنگای سزن پیدا کردم ولی سایتش رو بستن
    من یه سری از کارای سزن رو دارم, زیپ میکنم و آپلودش میکنم یه جایی که بتونی برشون داری

    پاسخحذف