در شب ِ مهتابي ِ كوير
لائيدن ِ بي اراده ي ِ ناتمام
گريز از خود
جويده ي ِ همانندان
در تعقيب ِ سايه ي ِ خويش
و چنگال ِ درد انگيز
بر خويشتن گشوده
تا به سحر
: معني ِ مطلق ِ آوارگي
برای پاره به هم چسبیده مان/ در دو سیاره دور از هم/ فریادی خواهم زد/ اگر چه تو نشنوی ...
و پنجره اي كه
پاسخحذفرو به غروب جمعه باز مي شود
فعلِ پنهان و حالِ پروازت در هر سطر ذهن را فرو مي ريزد وبهتر است بگويم فرا مي ريزد انگار مي پرد و مي افتد و اتفاقاْ صداي نهفته ي شخصِ شعر است در شب مهتابي كوير كه ويران مي شود اين شخصِ آواره ،ويران(مطلق)
پاسخحذففرمِ ناخودآگاه و ايماژهاي نسبتاْ خودآگاه، پيچ و مهره شده اند كه شديداْ هم ريزشي ست(مي پرد و مي افتد) و خوره ي خاكستريِ ذهني وهن زده در تعقيب و گريزي بي سرانجام از خود به سمتِ سايه ي خود كه خويشتن هم سر مي رسد و اين قصه را تا سحر ادامه مي دهد كه نهايتاْ شاعر به خود مي آيد و كار را تمام مي كند(معني ِ مطلق ِ آوارگي)
حال اينكه شخصِ دردمند و مطلقاْ آواره در اين هياهوي ويراني، فريادش را در شبِ مهتابي كوير(نوازشگر و آرام بخش)دادخواست مي كند كه البته اين تضاد هم مي تواند وهني ديگر باشد كه در فضاي خاكستري ذهن روشن شده است.
شعر قشنگيه حبيب جان.جمع و جور و تقريباْ كامل. منو يادِ اهواز مي ندازه
راستي كجايي پيدات نيست؟
ضعیف است متاسفانه ... ضمنا این زبن دیگر شیره اش کشیده شده در شعر ...با مطلبی در مورد تکنیک ادبی Euphony به – روزم . پیپ قرمز
پاسخحذفسلام دوست عزیز!
پاسخحذفنه بابا من شاعر نیستم تا شعری بفرستم.
مدتیه نشستم پای دیدن فیلم های انیمشین
معرفی 15 تا شو تموم کردم اما می خوام 5 تا 5 تا بفرستم توی صد سال تنهایی . احتمالا چند پست آینده همه ش معرفی فیلم های انیمیشن باشه
تا بعد