۱۳۸۵ تیر ۱۹, دوشنبه

دود و آه!

   

 


طبيعت


دوباره كور و كر شد


وقتي كه تنها


در راه قدم ميزدم


دوباره آن قطره ي ِ تشنه را فرو ريخت


دوباره ديوانه وار


 


 


ولي


حلقه ي ِ موي ِ تو كنارم نبود


دست ِ خيال ِ تو بود و دود بود و آه


و نوشدارو نشد


كه


حلقه ي ِ  موي ِ تو كنارم نبود


حلقه ي ِ موي ِ تو كنارم نبود


حلقه ي ِ موي ِ تو ...


 

۲ نظر:

  1. از تكرار آخر اين شعر حظ ميبرم .

    پاسخحذف
  2. "دست ِ خيال ِ تو بود و دود بود و آه
    . . . "

    بدجوری خوب بود!

    پاسخحذف