من و تو در كنار ِ آتش ايم
درون ِ كلبه
ميان ِجنگل ِ ميان ِكولاك
بهشت ِمن همينجا ست
خدا هم اينجاست
كه دزدكي از او
سيگاري آتش مي زنم
و بر كه مي گردد
به شرم مي گويم:
"فقط همين يكي!
اجازه مي دهي ادامه اش دهم؟"
- فقط خيال است
ادامه اش دهم؟ -
[- ا َه !باز قاطيمون كردي؟!
و يك سيگار
روشن مي كني
سعي نكن نخندي
بخند!
دوباره تشنه ام شد! ]
سلام .
پاسخحذفخوشحال میشم به بلاگ من هم سری بزنی.
یه بار امتحان کن.
ضرر نمیکنی؟؟!! خیلی راحته. راحتتر از اونچه که فکرش رو میکنی!!!؟؟
سلام..... وبلاگت عالی هست..... خوشحال میشم به منم سری بزنی...... چی نمیزنی؟؟؟؟؟؟...... باشه...... این همه قلب منو شکستن...... تو هم بشکن..........[
پاسخحذفسلام .
پاسخحذفخوشحال میشم به بلاگ من هم سری بزنی.
یه بار امتحان کن.
ضرر نمیکنی؟؟!!
ادامه اش بده شاعر ! عالي بود.
پاسخحذفاو سفر كرد و كس نمي داند
پاسخحذفمن در اين خاكدان چرا ماندم
آتشي بعد كاروان ماند و
من همان آتشم كه جا ماندم...
نترس جانم.من عصبانی نیستم.
پاسخحذفباز هم آپ کردم.
من و تو در كنار ِ آتش ايم
پاسخحذفدرون ِ كلبه
ميان ِجنگل ِ ميان ِكولاك
بهشت ِمن همينجا ست
خدا هم اينجا
احساس میکنم این شعر این جا تموم شده بود...یا حتی قبل تر ،در همون 3خط اول...فضای قشنگیه...دوستش دارم...ممنون شاعر