آوازخوان و مهربان
از ورای زمان و مکان
بر شاخه می نشینی
ترانه می خوانی و
چند لحظه بعد
می پری
حالا درخت بیدار
به پرواز فکر می کند
برای پاره به هم چسبیده مان/ در دو سیاره دور از هم/ فریادی خواهم زد/ اگر چه تو نشنوی ...
سلام دوست خوبم
پاسخحذفامیدوارم حال شما خوب باشه
وبلاگ خوب و جالبی دارین
وبلاگ من در مورد خواننده های جدید و قدیم ایرانی و هنرپیشه های قدیمی هست
به من هم سر بزنین و نظرتون رو بگین
قربون شما - مجتبی
بای
درخت وقتی اهلی می شود،واویلاست.
پاسخحذفسلام ..... درخت بیدار .....ولی پرواز کار هر کسی نیست .....
پاسخحذفاین درخت بیدار حتما روزی پرواز خواهد کرد، پرواز به شیوه درخت ها .
پاسخحذفسلام. به روزم. یاعلی
پاسخحذفدرخت خوب / درخت پر معرفت / درختی که اینجا نایاب است / من به درخت توی شعرتان دل می بندم .
پاسخحذفسلام
پاسخحذفاین افتخار نصیب من شده که قبل از اینکه شعر را توی وبلاگ بگذاری به من اجازه داده
ای ان را بخوانم .
بسیار زیبا و لذت بخش است.
وسواس در گزینش الفاظ می تواند شما را به شاعری سترگ بدل کند
پاسخحذففرم، بدونِ نقص از کار درآمده است
همه چیز مرتب است و حساب شده
کوبشِ پایانی اقناع کننده است.
اما به گمانِ من آغاز می توانست هوشیارانه تر باشد
ببینید: چه لازم است که" آواز خوان و مهربان و ورای زمان" به این متن تحمیل بشوند، مگر نه اینکه "ترانه "در سطور بعد خود حاوی این هاست.
بله گویا در "بهانه" مهم ترین نکته بند دوم است. اما شعر با آغاز، پروازی را شروع می کند. پس مابقی شعر نیز باید با " آن" هماهنگ باشد.
پاسخحذفبهانه بود آري بهانه بود
خودم نمي دانستم
نمي خواستم
ولي تمام هستي نيمه جان
مي خواست
به همین علت است که ابراز شده است که این قسمت بر شعر نمی نشیند. اما :
كودك
جان من بود ...آري
از خواب پريده بود و
مادر نبود.
این قسمت هم خوب است. اما شعر یکدست نیست زبان گم و گور می شود گاهی.
در چندین شعر شما پایان بندی محکمی وجود ندارد. اوج را به حضیض کشاندن گاهی نیاز است اما نه در زبان شعر. هر چقدر هم که زبان شعر تا اواسط آن یکدست باشد پایان بندی است که مهر تایید بر آن می زند و گرنه قله ی دماوند هم که باشد می شکند!
كوبش ِ فرياد ِ موج و طوفان
در شكوه ِ سرايش ِ شعري
با واژه هاي ِ ديده و جان
پروانگي ِ پيله
براي انتقام ِ روح و پري
با تكانه ي مددي
چون سِحر ِ صدايي
حتي جان ِفدايي
گردش ِ موافق ِ باد و آب و ستاره
و شامگاه ِ مبارك
در خجسته ترين ظلمت.
مثلا در این شعر زبان یکدست است. موسیقی نهفته در کلمات هم به فرم کمک کرده و هم محتوا را قربانی نکرده. این شعر از "بهانه" جا افتاده تر است.
شعر "پرنده" هم مشکل پایان بندی دارد.
آوازخوان و مهربان
از ورای زمان و مکان
بر شاخه می نشینی
ترانه می خوانی و
چند لحظه بعد
می پری
حالا درخت بیدار
به پرواز فکر می کند.
"می پری" و "به پرواز فکر می کند" ریتم را مختل می کند. شاید در شعر بلند این همه به چشم نیاید. اما در اشعار کوتاه آنهم در این شعر! واقعا حیف است. خیلی حیف است.
مثلا می شود برای پرواز پرنده صفت یا قیدی را آورد. برای مثال اینکه: آرام می پری...
اما در کل تصویر ارائه شده زیبا و قابل تامل است.
این نقطه های پایان هم آزار دهنده است به قول یکی از دوستان بگذارید تخیل خواننده پشت نقطه نماند.
فقط برای امتحان کردن
پاسخحذفرویاست
پاسخحذففقط یک رویا.
مثل یک رویا شروع می شود (...از ورای زمان و مکان بر شاخه می نشینی ...
مثل یک رویا ادامه پیدا میکند...(ترانه میخوانی
و مثل یک رویا تمام می شود (چند لحظه بعد می پری
حالا درخت بیدار
به پرواز فکر می کند