۱۳۸۵ خرداد ۲۸, یکشنبه

غزل ششم

  

 


سالگرد ِميلاد ششمين غزل


دارد از راه مي رسد


تو اگر نيامدي هم نيامدي


من خودم مي آيم و راه مي افتم


كه تمام ِ حرف حرف ِ اين مسير


و تمام نقطه نقطه ي ِ اين غزل


تا قرن ها از بوي ِ تو سرشار است


 


 


امروز من


شادمانه از شكوه ِ ماه


كنار و روي ِ كارون


در واژه واژه ي ِ اين راه


در كوچه كوچه ي ِ اين غزل


پرواز مي كنم


و اگر يك ربع ساعت ِ آخر


ديدي كه گريه مي كنم


كمي فقط كمي


 دلداري ام بده


كه مي دانم


با دل ِ گرفته و چشمان ِ بي طاقت


تسلي دادن سخت است


و وقتي در خانه


نامه ي ننوشته ي تو را


- كه به جز سلام و خداحافظ


همه جاي اش را خط زده اي –


مي خوانم


قول بده كه تو آنجا


از ياد ِ گريه ي ِ آرام ام


نام ام را ضجه نخواهي زد


 


 


قول مي دهي؟


 


 

۱ نظر:

  1. من باز هم و هميشه هم و تا ابد هم زبان صميمي و روان شعرهايتان را دوست دارم.

    پاسخحذف