سالگرد ِميلاد ششمين غزل
دارد از راه مي رسد
تو اگر نيامدي هم نيامدي
من خودم مي آيم و راه مي افتم
كه تمام ِ حرف حرف ِ اين مسير
و تمام نقطه نقطه ي ِ اين غزل
تا قرن ها از بوي ِ تو سرشار است
امروز من
شادمانه از شكوه ِ ماه
كنار و روي ِ كارون
در واژه واژه ي ِ اين راه
در كوچه كوچه ي ِ اين غزل
پرواز مي كنم
و اگر يك ربع ساعت ِ آخر
ديدي كه گريه مي كنم
كمي فقط كمي
دلداري ام بده
كه مي دانم
با دل ِ گرفته و چشمان ِ بي طاقت
تسلي دادن سخت است
و وقتي در خانه
نامه ي ننوشته ي تو را
- كه به جز سلام و خداحافظ
همه جاي اش را خط زده اي –
مي خوانم
قول بده كه تو آنجا
از ياد ِ گريه ي ِ آرام ام
نام ام را ضجه نخواهي زد
قول مي دهي؟
من باز هم و هميشه هم و تا ابد هم زبان صميمي و روان شعرهايتان را دوست دارم.
پاسخحذف