۱۳۸۵ خرداد ۲۷, شنبه

برف

  

 


روز همان روز بود


هوا سرد بود


درست مثل ِ همان روز


و بستني هم از همان جور


كه تو خريدي


به طعم ِ لب هاي ِ تو


به وقت ِ خنده


به طعم ِ شوق ِ تو


به طعم ِ طنز ِ تو


- تريد ِ بستني را مي گويم! -


 


 


 


به چهره ات نگاه مي كنم


و قطره هاي ِ باران


به زلف هاي ِ تو


ز طره هاي ِ تو


نمي چكد


 


 


آه!


مرا ببخش كه امروز برف مي آمد!


 

۴ نظر:

  1. سلام
    زیاد خوب نبود
    شروعش جذاب نبود که هیچ یه جورایی تصنعی بود
    (( همان جور )) اصلا به فضای شعر نمی اومد
    (( ترید)) هم که من نفهمیدم یعنی چی ...
    (( طره )) هم اون جا اصلا جالب نبود وسط یه شعر با واژه های آرگو طره چیکار می کنه ؟
    اما پایانش تنها نقطه ی قوت شعر بود ... پایانش بر عکس خود شعر که به نظر من ضعیف بود خیلی عالی بود ... یه جور اغراق ظریف داشت که آدمو به وجد می اورد... و معلوم بود که از قبل بهش فکر کردی و و بعد ... حتی شاید شعر رو برای آوردن این پایان گفتی ... حیف پایان به این قشنگی برای این شعر ...
    شعر قبلیت معمولی بود ... شاید هم قوی ... ولی نه خیلی ... ( ببخشید که دارم انقدر غیر علمی نقد می کنم !!! یعنی نقد که نه فقط نظر میدم ! )

    پاسخحذف
  2. اما شعر چهار سرود برای غزل پنجم ...
    واقعا عالی بود ... از پاره ای مسایل مثل شباهت بیحدش به فضای شاملو ( نه واژگانش ) که بگذریم شعر عالی بود
    هیچ ایرادی نتونستم ازش بگیرم
    چون وابستگیش به شاملو هم با اسمش توجیه میشه
    خوش باشی

    پاسخحذف
  3. اهههههه
    یا حق چیه ؟
    وهم سبز منظورش بود !!! این کامپیوتره قاط می زنه گاهی !

    پاسخحذف
  4. حتمن " از طره هاي تو " بود و اين اشتباه بود كه نوشتيد " ز طره ها ...".چون آنوقت جور در نميايد با شعرهايت.

    پاسخحذف