جوهر ِ سياه را كه در صفحه پيش مي رود
تا زماني كه يك سر ِ سوزن سفيدي
براي ِ تنفس ِ نام ات فرصت هست
صبر مي كنم
يك ثانيه ، حتي يك ثانيه دم زدن ِ تو
براي ِ تاب ِ يك قرن تباهي
بس است
برای پاره به هم چسبیده مان/ در دو سیاره دور از هم/ فریادی خواهم زد/ اگر چه تو نشنوی ...
يك ثانيه
پاسخحذفحتي يك ثانيه دم زدن ِ تو
براي ِ تاب ِ يك قرن تباهي
بس است...
چون منی که تو را دوست می دارم زندگی معماگونه است
پاسخحذفو من نمی دانم که در وجود تو غریو شادی سر می دهم و می گریم
یا تو نیکبختی و رنجی را برایم به ارمغان آورده ای
تو را با تمامی اندوه نهفته در وجودت دوست می دارم
اگر چاره ای جز نابودی من نداشته باشی
خود را از دستان تو نخواهم رهاند
هزاران سال چنین خواهم بود! چنین خواهم اندیشید!
مرا در آغوش خود گیر!
به راستی که هنوز دردی نهفته در وجود توست...
سلام
پاسخحذفوای تو این چند روزه کلی به روز بودی . همه رو خوندم.
با احترام: باوفا
خاک-آتش-باد-آب
پاسخحذفچهارگانه ات را قبلا خوانده بودم...
آپ هرروزه ات، قابل ستایش است اما از خواندن هرروزه اش جا می مانم!
(پرینتشان را می گیرم)
تا بعد
دلت بهاری
زيباترين جمله اي كه
پاسخحذفبايد به تو گفته باشم
هنوز بر زبانم نيامده !
تو صبر نكردي
يا من سستي كردم !
چه صبری تو داری!!!!
خیلی زیبا می نویسید.
یه اعتراف صادقانه به شما به خاطر دوست شاعر تان و به او (امیر رضا ناصری) به خاطر این همه دوست شاعر حسادت می کنم!
خيلي خوب بود.مرسي.
پاسخحذف"يك ثانيه ، حتي يك ثانيه دم زدن ِ تو
پاسخحذفبراي ِ تاب ِ يك قرن تباهي
بس است"
زیبا بود. از نظر من كم نگذاشتي. آفرين
لذت بردم
حبيب بابا تو خيلي بي ريايي . حال كردم و لذت بردم .
پاسخحذفعالی ست.
پاسخحذفولی فکر نمیکنی "ثانیه" زمان کمی نیست.
من" لحظه" رو پیشنهاد میکنم. نظرت چیه؟