امروز
سالگرد ِ تولد ِ پنجمين غزل است
يادت نرود كه ساعت ِ شش بيايي
و تا يك ربع مانده به هشت
يكريز حرف بزني
تا من تمام ِاين مدت را
گريه كنم
- تو هم ...؟
نه! نوبت ِ من است
راستي
طنزي، چيزي آماده كن براي ِ آخر ِ حرفهات
تا با دل ِ گرفته وچشمان ِتر
لبخندي بزنم
درست مثل ِ لبخند ِ خود ِ تو
يادت نرود كه بيايي
سلام
پاسخحذفجالب بود
نقد خاصی ندارم
فقط توی شعرای جدیدت گریه زیاده
راستی کامنتت کو ؟؟؟؟
احسن برحيب خان .
پاسخحذفدستت درد نكند . بخصوص بخش اول شعر . خواننده احساس مي كند ، شاعر مي خواهد زمان و شمارنده هاي آن را به بازي بگيرد . ولي وقتي مي بيند عدد ساعت هفت دچار فقدان مي شود ،غمناك به اشتباه خود پي مي برد .
شعر كشش زيادي براي ادامه و ماندن در همان پاره اولي دارد كه شاعر بي دليل رهايش كرده تا بي شاعرانگي را در پاره دوم آغاز كند .